پنجشنبه ۱۲ مرداد ۰۲

زبان عربي ، آموزش مكالمه زبان عربي،آموزش عربي،عربي ،آموزش زبان عربي،آموزش قواعد

آموزش علم صرف در زبان عربي

۱۱,۳۳۰ بازديد

آموزش علم صرف در زبان عربي

تعريف علم صرف:

صرف و تصريف به معناي تغيير است و علم ِ صرف صناعتي است كه به وسيلۀ قواعدي كه در آن وجود دارد مي توان واژه اي را از شكلي به شكل هاي گوناگون تغيير داد تا بدين وسيله به معاني گوناگون جديدي دست يافت؛ مثلأ واژۀ «كتابت» را كه به معني نوشتن است، با قواعدي كه بعداً بيان خواهد شد به شكل هاي «كَتَبَ» ، «يَكتُبُ» ، «كَاتِبٌ» ، «مَكتُوبٌ» ، «لِيَكتُب» ، «اُكتُب» ، «لم يَكتُب» و ...  در آورد تا به معاني ِ نوشت، مي نويسد، نويسنده، نوشته شده، بايد بنويسد، بنويس، ننوشته است و ... دست يافت. و صد البته كه اين تصرفات بيشتر در افعال صورت مي پذيرد.

فايدۀ علم صرف

فايده علم صرف اين است كه انسان بخاطر دانستن قواعد صرفي، اصل و بناي هر واژه را به سادگي تشخيص داده و به معناي آن پي مي برد؛ از باب مثال: اين علم صرف است كه به انسان مي فهماند واژۀ «كَاتِبٌ» با «كَاتَبَ» تفاوت اصولي داشته و هر كدام معناي خاص خود را مي دهند. بنابراين، علم ِ صرف علم به قواعدي كه بخاطر رعايت آن انسان از خطا و اشتباه در تشخيص واژه هاي عربي و در نتيجه در ترجمۀ لغات مصون مي ماند.

موضوع علم صرف

همانگونه كه گفتيم: موضوع علم صرف، واژه ها و كلمات عربي است؛ بدين توضيح كه در اين علم سخن پيرامون اصل ِ ساختمان و بناي هر واژه اي از واژه هاي عربي، و يا سخن از تغيير يك واژه به واژۀ ديگر است بدين منظور كه از واژۀ جديد معناي جديدي به دست آيد؛ مثلا با تغييرهايي كه در واژۀ «كتابت» ايجاد مي كنيم از آن واژه هاي: كَتَبَ، يَكتُبُ، كَاتِبٌ، مَكتُوبٌ و... منشعب مي كنيم تا به معاني مقصود خود برسيم.

كلمات لغت عرب

بطور كلي واژه ها و كلماتي كه در ادبيات عرب به كار مي روند بر سه قسمند:

1- قسمي از آنها «اسم» ناميده مي شوند؛ اسم، يا اسم ذات است كه دلالت بر ذات شخص و يا ذات شيء مي كند مانند: علي و قلم، و يا اسم صفات است كه دلالت بر حالتي از حالات اشخاص مي كنند مانند: كاتب و عالم، ناظر، شريف، عليم، خبير، خبّاز، نجّار، اكبر، كبري، اصغر، صغري و ... كه معمولا از فعل مشتق مي شوند.

2- قسم ديگري از واژه هاي ادبيات عرب «فعل» نام دارند؛ فعل واژه اي است كه دلالت بر انجام كاري در يكي از زمان هاي گذشته، آينده و يا حال مي كند؛ مثلا وقتي مي گوييم: كَتَبَ (نوشت)، يَكتُبُ (مي نويسد)، اُكتُب (بنويس)، لَاتَكتُب (ننويس)، هل تَكتُبُ (آيا مي نويسي) و ... همۀ اين كلمات فعل هستند و دلالت بر انجام كار (نوشتن) در زمان خاصي مي كنند.

3- و قسم سوم «حرف» نام دارند. حرف واژه اي است كه بخودي خود نه دلالت بر معناي ذات، نه دلالت بر معناي صفات و نه دلالت بر انجام كار در يكي از سه زمان مي كند مانند: مِن، الي، في، ال، كَم و ... بلكه حرف معناي ربطي است كه در ميان دو واژه ايجاد مي شود و جاي توضيح بيشتر آن علم نحو است.

از ميان سه واژه (اسم، فعل، حرف) اي كه در ادبيات عرب وجود دارد فقط فعل و اسم هاي مشتق مورد بحث ما در علم صرف مي باشند. به اميد خداي متعال علاقمندان در درسهاي بعدي به اقسام و چگونگي ِ انشعاب آنها آگاه خواهند شد.

«درس دوّم»

«تقسيمات اجمالي ِ اسم»

همانگونه كه گفتيم قسمي از واژه ها و كلمات در ادبيات عرب «اسم» ناميده مي شوند؛ اسم، يا اسم ِ معناي ذهني است مانند: علم، و يا اسم ذات خارجي است. اسم ذات خارجي هم يا اسم شخص است مانند: علي، احمد، ابراهيم، اسحاق و ...، و يا اسم اشياء است مانند: قلم، كاغذ، كتاب، درب، پنجره و غير اينها.

اكنون بايد بدانيم كه اسم از نظر تعداد حروف يا ثلاثي (سه حرفي) است، يا رباعي (چهار حرفي) و يا خماسي (پنج حرفي) و هر يك از اينها يا مجرد هستند (يعني همۀ حروف آن اصلي است) و يا مزيد فيه (يعني غير از حروف اصلي حروف زايدي هم به آنها افزوده شده است).

معيار در شناخت حروف اصلي از حروف زايد «ف»، «ع» و «ل» (فعل) است؛ بدين شرح كه هر گاه بخواهيم بدانيم همۀ حروف واژه اي اصلي است يا زايد هم در آن وجود دارد بايد آن واژه را با «ف»، «ع» و «ل» مطابقت دهيم اگر مثلا مانند «حسن» مطابق با «فعل» باشد همۀ حروفش اصلي است، ولي اگر مانند «كاتب» بر وزن «فاعل» باشد معلوم مي شود يك «الف» در حرف دومش افزوده شده است، يا اگرمانند: «منصور» بر وزن «مفعول» باشد معلوم مي شود يك «ميم» به اول و يك «واو» در حرف چهارمش افزوده شده و اگر مانند: «اكبر» بر وزن افعل باشد معلوم مي شود يك «الف» به اولش افزوده شده، همچنين اگر مانند: «عبّاس» بر وزن «فعّال» باشد معلوم مي شود يك «عين ِ دومي» به آن افزوده شده است. بنابراين، هر يك از اسامي ثلاثي، رباعي و خماسي هم مجرد هستند و هم مزيد فيه، و هر يك از اينها داراي اوزان مخصوصي مي باشند:

1- اسامي ثلاثي مجرد داراي ده وزن به شرح زير است:

فَلسٌ (پول سياه)، فَرَسٌ (اسب)، كَتِفٌ (شانه)، عَضُدٌ (بازو)، حِبرٌ (جوهر)، عِنَبٌ (انگور)، قُفلٌ (قفل)، صُرَدٌ (جغد)، اِبِلٌ (شتر)، عُنُقٌ (گردن).

2- اسامي رباعي مجرد داراي پنج وزن بدين شرح مي باشند:

جَعفَرٌ (نهر كوچك)، دِرهَمٌ (پول سفيد)، زِبرِجٌ (زينت)، بُرثُنٌ (پنجۀ شير) و قَمِطرٌ (صندوقچه).

3- اسامي خماسي مجرد نيز داراي چهار وزن بدين شرح است:

سَفَرجَلٌ (گلابي)، قُزَعمِلٌ (شتر ِ قوي)، جَحمَرِشٌ (زن ِ پير و فرتوت) و قِرطَعِبٌ (هر چيز كوچك).

تذكر: بنابر آنچه گفته شد هر اسمي كه از اين اوزان خارج باشد مزيد فيه است و اوزان آن توسط اهل فن و در واژه نامه هاي عربي يافت مي شود. بنا به نقل اهل فن اسامي ِ ثلاثي مزيد در كلام عرب بسيار زياد و اسامي رباعي مزيد اندك و اسامي خماسي مزيد بسيار اندك است.

تمرين: به آيات يكم تا صدم از سوره بقره توجه كرده و اسامي ثلاثي ، رباعي و خماسي مجردي را كه در بين اين آيات يافت مي كنيد بنويسيد. به عنوان مثال: واژه هاي مَرَضٌ (بر وزن فرس)، بُكمٌ (بر وزن قفل)، رَعدٌ (بر وزن فلس) و اسم ثلاثي مجرد مي باشند.

 «درس سوّم»

 

مادۀ اوليه فعل:

مادۀ اوليّه هر فعل، اسمي است ثلاثي (سه حرفي) كه در اصطلاح به آن «مصدر» مي گويند. طبق قواعد علم صرف كه به مرور زمان خواهيد آموخت، از هر مصدر هفت فعل و دو صفت به نامهاي اسم فاعل و اسم مفعول منشعب مي شود. نام ِ افعال ِ هر مصدر ِ ثلاثي (سه حرفي) عبارتند از:

فعل ماضي، فعل مستقبل، فعل امر، فعل نهي، فعل جحد، فعل نفي و فعل استفهام.

توضيحات:

1- هر يك از افعال ياد شده داراي چهارده صيغه (شكل) بوده و اين چهارده صيغه به سه بخش؛ شش صيغۀ غايب (يا مغايب)، شش صيغۀ حاضر (يا مخاطب) و دو صيغۀ متلكم ِ منفرد و متكلم ِ همراه با ديگران تقسيم مي شوند.

2- هر يك از شش صيغۀ مغايب و مخاطب به دو بخش؛ سه صيغۀ مذكر و سه صيغۀ مؤنث تقسيم مي شوند.

3- هر يك از چهار ده صيغه بر اوزان خاصي مي باشند و ملاك اين اوزان، اولين صيغه از فعل ماضي و اولين صيغه از فعل مستقبل است. اوزان ياد شده به شرح زير به شش شكل مي باشند:

الف: هر گاه فعل ماضي بر وزن «فَعَلَ» باشد، فعل مستقبل آن بر يكي از سه وزن خواهد بود مانند:

فَعَلَ، يَفعَلُ؛ چون: مَنَعَ ، يَمنَعُ.  فَعَلَ، يَفعِلُ؛ چون: ضَرَبَ، يَضرِبُ  و فَعَلَ، يَفعُلُ؛ چون: نَصَرَ، يَنصُرُ.

ب: هر گاه فعل ماضي بر وزن «فَعِلَ» باشد، فعل مستقبل آن بر يكي از دو وزن خواهد بود مانند:

فَعِلَ، يَفعَلُ؛ چون: عَلِمَ ، يَعلَمُ  و فَعِلَ، يَفعِلُ؛ چون: حَسِبَ، يَحسِبُ.

ج: و هر گاه فعل ماضي بر وزن  «فَعُلَ» باشد، فعل مستقبل آن فقط بر وزن «يَفعُلُ» خواهد بود مانند:

فَعُلَ، يَفعُلُ؛ چون: شَرُفَ، يَشرُفُ.

توضيحي كه در اين مورد لازم است اين است كه حالات ششگانه اي كه در اوزان فوق مشاهده كرديد همه سماعي است كه با شنيدن از اهل لغت (عرب) به دست مي آيد. بنابراين، كسي حق ندارد از پيش خود نوع ديگري را قياس كند؛ مثلا اگر بخواهيم بدانيم فعل مستقبل «قَعَدَ» بر وزن كدام يك از «يَفعَل ، يَفعِل يا يَفعُل» است بايد به واژه نامه هاي عربي مانند لسان العرب ، المنجد و غير آن مراجعه كنيم؛ يعني بايد ببينيم اهل لغت اين ماده را با چه وزني استعمال كرده است، ولي در هر حال هيچگاه فعل هاي ماضي و مستقبل ِ ثلاثي (سه حرفي) از شش وزن ِ ياد شده در بالا خارج نخواهند بود.

 «صَرف ِ اَفعال»

همانگونه كه ياد آور شديم هر يك از افعال ِ ماضي، مستقبل، امر، نهي، جحد، نفي و استفهام داراي چهار ده صيغه مي باشند. بر شماري و رديف كردن چهارده صيغه از هر فعل را صرف مي نامند و مثلا اگر به كسي بگويند: فعل ماضي از «كَتَبَ» را صرف كن، مقصود اين است كه چهار ده صيغۀ آن را پشت سر ِ هم رديف قرار ده. ما به عنوان آموزش اين كار «كَتَبَ، يَكتُبُ» را كه بر وزن «فَعَلَ ، يَفعُلُ» است در موارد هفتگانه به شرح زير صرف مي كنيم:

1- صرف ِ فعل ماضي از مادۀ «كَتَبَ»:

سه صيغۀ مذكر غايب:

كَتَبَ (اول شخص)، كَتَبا (دوم شخص)، كَتَبُوا (سوم شخص).

سه صيغۀ مؤنث غايب:

كَتَبَت (اول شخص)، كَتَبَتا (دوم شخص)، كَتَبنَ (سوم شخص).

سه صيغۀ مذكر حاضر:

كتبتَ (اول شخص)، كتبتما (دوم شخص)، كتبتم (سوم شخص).

سه صيغۀ مؤنث حاضر:

كتبتِ (اول شخص)، كتبتما (دوم شخص)، كتبتنَ (سوم شخص).

صيغۀ متكلم منفرد (وحده) كَتَبتُ و صيغۀ متكلم همراه با غير كَتَبنَا .

«تمرين»

چون تنها راه آموزش صيغه هاي چهارده گانۀ هر فعل حفظ كردن و تمرين آنها است، از اينرو افعال زير را مانند فعل كتب صرف نماييد.

حَسِبَ ، مَنَعَ ، عَلِمَ ، شَرُفَ ، نَصَرَ ، ضَرَبَ.

به عنوان راهنمايي اولين فعل را صرف مي كنيم:

حَسِبَ ، حَسِبا ، حَسِبوا * حَسِبت ، حَسِبتا ، حَسِبنَ * جَسِبتَ حَسِبتما ، حَسِبتم * حَسِبتِ ، حَسِبتُما ، حَسِبتّنَ * حَسِبتُ  و حَسِبنا.

 

«درس چهارم»

2- صرف ِ فعل مستقبل از همان ماده و بر وزن «يَفعُلُ»:

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

 يَكتُبُ (اول شخص مذكر غايب) ، يَكتُبَانِ (دوم شخص)، يَكتُبوُنَ (سوم شخص).

تَكتُبُ (اول شخص مؤنث غايب) ، تَكتُبَانِ (دوم شخص)، يَكتُبنَ (سوم شخص).

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

تَكتُبُ (اول شخص مذكر حاضر) ، تَكتُبَانِ (دوم شخص)، تَكتُبُونَ (سوم شخص).

تَكتُبيِنَ (اول شخص)، تَكتُبَانِ (دوم شخص)، تَكتُبنَ (سوم شخص).

دو صيغۀ متكلم: اَكتُبُ (متكلم وحده)، نَكتُبُ (متكلم مع الغير).

تمرين:

همانگونه كه پيش از اين گفته شد، چون تنها راه آموزش صيغه هاي چهارده گانۀ هر فعل حفظ كردن و تمرين بيشتر آنهاست، از اينرو مستقبل افعال ِ حَسِبَ ، مَنَعَ ، عَلِمَ ، شَرُفَ ، نَصَرَ ، ضَرَبَ 

را انجام دهيد. ما نيز همچون گذشته به عنوان نمونه و راهنمايي اولين فعل را صرف مي كنيم:

يَحسِبُ  ،  يَحسِبَانِ  ،  يَحسِبُونَ  ،  تَحسِبُ  ،  تَحسِبَانِ  ،  يَحسِبنَ

تَحسِبُ  ،  تَحسِبَانِ  ،  تَحسِبُونَ  ،  تَحسِبيِنَ  ،  تَحسِبَانِ  ،  تَحسِبنَ

اَحسِبُ  ،  نَحسِبُ.

 3- صرف ِ فعل امر از همان ماده:

تذكر:از آنجا كه فعل امر، نهي، جحد و استفهام از فعل مستقبل منشعب مي شوند از اينرو صرف ِ چهار فعل ِ مذكور با اندك تغيير در واژه همچون فعل مستقبل صرف مي شوند جز اين كه صيغه هاي امر حاضر بطور كلي به شكل ديگري خواهد بود.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

لِيَكتُب ، لِيَكتُبَا ، لِيَكتُبُوا ، لِتَكتُب ، لِتَكتُبَا ، لِيَكتُبنَ.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

اُكتُب ، اُكتُبَا ، اُكتُبُوا ، اُكتُبي ، اُكتُبَا ، اُكتُبنَ.

دو صيغۀ متكلم وحده و متكلم مع الغير؛  لِاَكتُب ، لِنَكتُب.

 تمرين:

افعال زير را همچون گذشته صرف نماييد. ما نيز همچون سابق فعل اول را به عنوان نمونه صرف مي كنيم.

حَسِبَ ، مَنَعَ ، عَلِمَ ، شَرُفَ ، نَصَرَ ، ضَرَبَ.

لِيَحسِب ، لِيَحسِبَا ، لِيَحسِبُوا ، لِتَحسِب ، لِتَحسِبَا ، لِيَحسِبنَ.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

اِحسِب ، اِحسِبَا ، اِحسِبُوا ، اِحسِبي ، اِحسِبَا ، اِحسِبنَ.

دو صيغۀ متكلم وحده و متكلم مع الغير؛ لِاَحسِب ، لِنَحسِب.

بنابراين، امر حاضر از مَنَعَ ، اِمنع، يمنَعُ، از عَلِمَ، يعلَمُ، اِعلم، از شَرُفَ، يشرُفُ، اُشرف، از نَصَرَ، ينصُرُ، اُنصر، و از ضَرَبَ، يضرِبُ، اِضرب خواهد بود.

 

«درس پنچم»

4- صرف فعل نهي از همان ماده:

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

لَايَكتُب ، لَايَكتُبَا ، لَايَكتُبُوا ، لَاتَكتُب ، لَاتَكتُبَا ، لَايَكتُبنَ.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

لَاتَكتُب ، لَاتَكتُبَا ، لَاتَكتُبُوا ، لَاتَكتُبي ، لَاتَكتُبَا ، لَاتَكتُبنَ

دو صيغۀ متكلم: لَااَكتُب ، لَانَكتُب.

 تمرين:

اكنون فعل نهي از فعل هاي: يَحسَبُ ، يَمنَعُ ، يَعلَمُ ، يَشرُفُ ، يَنصُرُ ، يَضرِبُ.

را صرف نماييد. البته باز هم به عنوان نمونه و راهنمايي اولين فعل را صرف مي كنيم:

لاَََيَحسِب ، لاََيَحسِبَا ، لاَيَحسِبُوا ، لاَتَحسِب ، لاَتَحسِبَا ، لاَيَحسِبنَ.

لاَتَحسِب ، لاَتَحسِبَا ، لاَتَحسِبُوا ، لاَتَحسِبِي ، لَاتَحسِبَا ، لاَتَحسِبنَ.

لاَاَحسِب ، لاَنَحسِب.

 5- صرف فعل جَهد از همان ماده:

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

لَم يَكتُب ، لَم يَكتُبَا ، لَم يَكتُبُوا ، لَم تَكتُب ، لَم تَكتُبَا ، لَم يَكتُبنَ.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

لَم تَكتُب ، لَم تَكتُبَا ، لَم تَكتُبُوا ، لَم تَكتُبي ، لَم تَكتُبَا ، لَم تَكتُبنَ.

دو صيغۀ متكلم: لَم اَكتُب ، لَم نَكتُب.

 تمرين:

اكنون فعل نهي از فعل هاي: يَحسَبُ ، يَمنَعُ ، يَعلَمُ ، يَشرُفُ ، يَنصُرُ ، يَضرِبُ.

را صرف نماييد. البته باز هم به عنوان نمونه و راهنمايي اولين فعل را صرف مي كنيم:

لَم يَحسِب ، لَم يَحسِبَا ، لَم يَحسِبُوا ، لَم تَحسِب ، لَم تَحسِبَا ، لَم يَحسِبنَ.

لَم تَحسِب ، لَم تَحسِبَا ، لَم تَحسِبُوا ، لَم تَحسِبِي ، لَم تَحسِبَا ، لَم تَحسِبنَ.

لَم اَحسِب ، لَم نَحسِب.

6- صرف فعل نفي از همان ماده:

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

لايَكتُبُ (اول شخص) ، لايَكتُبَانِ (دوم شخص)، لايَكتُبُونَ (سوم شخص).

لاتَكتُبُ (اول شخص) ، لاتَكتُبَانِ (دوم شخص)، لايَكتُبنَ (سوم شخص).

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

لاتَكتُبُ (اول شخص) ، لاتَكتُبَانِ (دوم شخص)، لاتَكتُبُونَ (سوم شخص).

لاتَكتُبِيِنَ (اول شخص)، لاتَكتُبَانِ (دوم شخص)، لاتَكتُبنَ (سوم شخص).

دو صيغۀ متكلم: لااَكتُبُ (متكلم وحده)، لانَكتُبُ (متكلم مع الغير).

تمرين:

اكنون فعل نهي از فعل هاي: يَحسِبُ ، يَمنَعُ ، يَعلَمُ ، يَشرُفُ ، يَنصُرُ ، يَضرِبُ.

را صرف نماييد. البته باز هم به عنوان نمونه و راهنمايي اولين فعل را صرف مي كنيم:

لايَحسِبُ ، لايَحسِبَان ِ ، لايَحسِبونَ ، لاتَحسِبُ ، لاتَحسِبَان ِ ، لايَحسِبنَ.

لاتَحسِبُ ، لاتَحسِبَان ِ ، لاتَحسِبُونَ ، لاتَحسِبِينَ ، لاتَحسِبَان ِ ، لاتَحسِبنَ.

لااَحسِبُ ، لانَحسِبُ.

 7- صرف فعل استفهام از همان ماده:

شش صيغۀ مذكر و مؤنث غايب:

هل يَكتُبُ ،آموزش زبان عربي هل يَكتُبَان ِ، هل يَكتُبُوُنَ، هل تَكتُبُ، هل تَكتُبَان ِ، هل يَكتُبنَ.

شش صيغۀ مذكر و مؤنث حاضر:

هل تَكتُبُ، هل تَكتُبَان ِ، هل تَكتُبُونَ ، هل تَكتُبِيِنَ، هل تَكتُبَان ِ، هل تَكتُبنَ.

دو صيغۀ متكلم وحده و مع الغير: هل اَكتُبُ، هل نَكتُبُ.

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.